معنی دنده، چرخ دنده، مجموع چرخهای دندهدار، اسباب دندهدار(یادندانهدار) کردن، امادهکارکردن، پوشانیدن لوازم، ادوات، افزار، الات، جامه، پوشش, معنی دنده، چرخ دنده، مجموع چرخهای دندهدار، اسباب دندهدار(یادندانهدار) کردن، امادهکارکردن، پوشانیدن لوازم، ادوات، افزار، الات، جامه، پوشش, معنی bjbi، ]co bjbi، k[kmu ]coiاd bjbibاc، اsfاf bjbibاc(dاbjbاjibاc) lcbj، اkاbilاclcbj، /maاjdbj gmاxk، اbmh، اtxاc، اgh، [اki، /maa, معنی اصطلاح دنده، چرخ دنده، مجموع چرخهای دندهدار، اسباب دندهدار(یادندانهدار) کردن، امادهکارکردن، پوشانیدن لوازم، ادوات، افزار، الات، جامه، پوشش, معادل دنده، چرخ دنده، مجموع چرخهای دندهدار، اسباب دندهدار(یادندانهدار) کردن، امادهکارکردن، پوشانیدن لوازم، ادوات، افزار، الات، جامه، پوشش, دنده، چرخ دنده، مجموع چرخهای دندهدار، اسباب دندهدار(یادندانهدار) کردن، امادهکارکردن، پوشانیدن لوازم، ادوات، افزار، الات، جامه، پوشش چی میشه؟, دنده، چرخ دنده، مجموع چرخهای دندهدار، اسباب دندهدار(یادندانهدار) کردن، امادهکارکردن، پوشانیدن لوازم، ادوات، افزار، الات، جامه، پوشش یعنی چی؟, دنده، چرخ دنده، مجموع چرخهای دندهدار، اسباب دندهدار(یادندانهدار) کردن، امادهکارکردن، پوشانیدن لوازم، ادوات، افزار، الات، جامه، پوشش synonym, دنده، چرخ دنده، مجموع چرخهای دندهدار، اسباب دندهدار(یادندانهدار) کردن، امادهکارکردن، پوشانیدن لوازم، ادوات، افزار، الات، جامه، پوشش definition,